دفتر-معماری-آبان-ساختمان-براون

نما از باز تا بسته

تیل اشنایدر و مایکل شوماخر، از معروف ترین معماران آلمان، در سال های اخیر بیش از ۸۰ جایزه برای ساختمان ها و ایده هایشان، هم داخل و هم بیرون از آلمان دریافت کرده اند. مایکل شوماخر، مدیر عامل دفتر، می گوید: « معماری ما وابسته به اصول سبکی خاصی نیست برای هر سفارش و هر مکان، یک استراتژی طراحی خاص در پیش میگیریم که بعد آن را منطقا پی گیری کنیم.

نما چهره ساختمان است و نه صرفا مانعی در برابر هوا، سرما و گرما یا باران. به نظر مایکل شوماخر : نما چیزی بیشتر از این است. درست مثل چهره انسان، نما هم میتواند انتقال دهنده اطلاعات بسیار پیچیده و چند لایه ای باشد. یک ساختمان یا نمای آن چگونه با من حرف میزند؟ به من خوش آمد میگوید، مرا تحت تاثیر قرار میدهد، یا حتی شاید مرا میترساند؟ معماری همچون موسیقی ، یک زبانن است زبانی فراگیر که از منطقه ای به منطقه ی دیگر فرق میکند.

با معرفی چهار پروژه روش دفتر معمای مایکل شوماخر و تیل اشنایدر را در طراحی نما نشان میدهیم . این پروژه ها طیف متنوعی از مسائل معماری را همراه با راه حل های مربوط را در برمیگیرند و بر اساس میزان شفافیتشان تنظیم شده اند در آغاز یک ساختمان کاملا شفاف و در پایان ساختمانی تقریبا تمام بسته.

هر چهار پروژه در آلمان هستند ، بنا براین طبعا در فرهنگ آن جا دارند و در ارتباط با زمینه و پیرامون خاص خود هستند. « ما علاقه مندیم نوعی معماری به وجود آوریم که با رویکرد منطق عملی شکل گرفته باشد اما در عین حال- بسته به چگونگی تفسیرمان از دستور کار ، شرایط منطقه ای و اقلیمی و زمینه فرهنگی- معماری مستقل و خودمختاری که پاسخگوی مکان باشد.»

براون

نام براون یعنی محصولاتی با طرح خوب و کیفیت عالی . این لوازم خانگی تغییری خوشایند در طرح های افراطی و مد روز محصولات ارائه میدهند به همین منظور براون ساختمانی انعطاف پذیر  نیاز داشت که قابلیت انطباق با انواع مختلف سازماندهی های فضایی آینده را داشته باشد. به همین دلیل طبقات با صفحات تقویت شده ی بتنی کف طراحی شد تا یک فضای داخلی بدون ستون ایجاد شود برای اجتناب از جا دادن اتصالات پیچیده در دیوارهای حائل ، یک سیستم گرمایش و سرمایش پنهان در سقف هم طراحی شد. اما این سیستم به تنهایی برای سرمایش و گرمایش کافی نبود . بنابراین به نمایی با کیفیت حرارتی بسیار خوب نیاز بود.

معماران یک نمای دو پوسته طراحی کردند که به راحتی با بازکردن پنجره های داخلی و بیرونی عمل میکرد. شیشه ی بیرونی را سرویس کامپیوتری ساختمان تنظیم میکند که به طور خودکار باز میشود تا از گرم شدن زیاد در تابستان جلوگیری کند . پوسته بیرونی ساختمان زنده است و  به جای معماری خشک ، یک معماری متغیر ارائه میدهد. بیرون بنا چنان طراحی شده که در حالت بسته ، همچون یک بلوک شفاف بازتابی به نظر میرسد ، اما زمانی که باز است حالتی پوسته پوسته دارد ، همچون پر و یال پف کرده یک پرنده

 

 

برج وستافن

از دل محوطه بزرگ و متروک بندرگاه صنعتی سابق، محله جدیدی با دفاتر اداری و بخش‌های مسکونی سربرآورده است برای تبدیل آن چه  طبعاً بخش ناخوشایند  شهر تلقی می‌شد به محله ای جدید به یک ساختمان کاملا شاخص نیاز بود . برج وستافن استوانه ای به ارتفاع ۱۲ متر است.

در قرون وسطی دروازه های ورودی فرانکفورت با برج های مدور نشانه گذاری و حفاظت شده بودند. در قرن در قرن بیست و یکم این برج نشانه جنوبی ترین نقطه ورود به شهر فرانکفورت در کنار رودخانه ماین ، مهم ترین کریدور هوای تازه است.

هدف طرح این است که جریان آئرودینامیک  را به کمترین حد برساند و برای این منظور استوانه شکل ایده آلی  است که کمترین میزان آشفتگی را در نما ایجاد می کند. پوسته منحنی بیرونی با حداکثر استفاده از فضای موجود ،سطح نما را به حداقل می رساند در حالی که نقشه مربع شکل داخلی بهترین حالت برای تقسیمات فرعی و نقشه‌های دفاتر است. شیشه کاری کف تا سقف حداکثر شفافیت را تامین می کند. پنجره های مثلثی مشخصه نمای برج وستافن  هستند و کل پوسته ساختمان را در طرحی تور مانند می‌پیچند. برای پوشاندن سطح استوانه ، مثلث مناسب تر از چهار گوش است به خصوص اینکه شیشه های منحنی بسیار گران هستند. زمانی که پنجره های تهویه نما باز هستند نما شبیه پر و بال  پف کرده یک پرنده است که از لابلای آن هوا در فضای دفاتر پشتی جریان پیدا میکند.

ساکنان فرانکفورت به خاطر شباهت برج به نقش الماس شکل روی جام های مخصوص این شهر، به آن لقب « جام شربت سیب » داده اند. در زمان طراحی نمای اصلی ، این ارتباط و طراحی آگاهانه به وجود نیامده نبود اما طراحان از آن استقبال کردند ، چون همیشه میخواهند ساختمان ها در زمینه محلی خودشان جا بیفتند.

برج وستافن نقشی مهم و یگانه  در خط آسمان فرانکفورت ایفا می‌کند.

.                                                                                       

 

موزه اشتدل

بخش الحاقی موزه اشتدل حاصل بررسی زمینه شهری و تاریخی آن است. ایده قرار دادن بال جدید موزه مختص ارائه آثار هنری  سال‌های ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ زیر باغ و تامین نور طبیعی به وسیله ردیفی از ۱۹۵ نور گیر سقفی جالب اجازه داد بقیه ساختمان‌های پیرامون جای نفس کشیدن داشته باشند. در عین حال این چشم های مختص هنر خود به طرح متمایز برای موزه تبدیل شدند و یک نمای تک و به یاد ماندنی از چیزی که در واقع یک ساختمان نامرئی است شکل گرفت.

در بیرون سازه منحنی بام   به بخشی  جدایی ناپذیر از توپوگرافی تبدیل شده. این بخش الحاقی که در عین پیچیدگی به نحو شگفت انگیز آشکار است، کیفیت معمارانه خاصی به موزه می‌بخشد.

گنبد سرسبز آنقدر قوی هست که می تواند سهمی در هویت معمارانه مجموعه بناهای تاریخی موزه داشته باشد.

تقسیم بندی سابق بین ساختمان و باغ هوشمندانه ناپدید شده و با امتداد فضا تا داخل باغ آن را می توان ادامه سرسرای موزه هم طلقی کرد. این کار ارتباط معمارانه آن با  ساختمان قدیمی مدرسه ای  که در جنگ جهانی دوم ویران شد و بعدها یوهانس کراون معمار آن را بازسازی کرد تقویت می کند.

طراحان نمای این ساختمان قدیمی را هم در طول کار ساختمانی بازسازی کردند، که اکنون به صورت قرینه  مناسبی برای نمای جنوبی بال موزه در سمت باغ  داشت در آمده است.

در شکل جدید باغ بین  یک ساختمان که گنجینه  آثار هنری است  و حیاط ساختمان رو‌به‌رو که آثار هنری جدید خلق می‌کند،  امتداد می‌یابد.

اینها با هم موزه و مدرسه هنر، کتابخانه، سالن اجتماعات و باغ،  به مکانی دارای ارتباط فرهنگی تبدیل شده اند.

  

 

کلیسای کنار بزرگراه شیگر لند

در محیط زمخت یک جایگاه بزرگ بنزی،  کلیسای کوچکی ساخت که  حس امنیت و آرامش را به مردم بدهد؟

شوماخر و اشنایدر  به این نتیجه رسیدند که در محیطی پر از نشانه های بسیار واضح  ، یک علامت بزرگ « برگر کینگ »، هتلی فقط با نام « هتل » ، و علامت یک قمارخانه – فقط نشانه‌ی به همین سادگی می‌تواند با آنها رقابت کند. بنابراین بیرون ساختمان ارتباط مستقیم با نشانه که در جاده‌های آلمان نماد کلیساست دارد اما از نزدیک این نشانه به سازه فضایی مرموزی تغییر شکل پیدا می‌کند که  تداعی کننده معانی ضمنی بسیاری است بیشتر از همه یادآور بتمن و چه چیزی می تواند برای کلیسا مناسب تر  از قهرمانی باشد که باشیطان میجنگد؟

از بزرگراه و جایگاه بنزین، تصویر سه بعدی کلیسا همچون شبح سفید یک کلیسای سنتی روستایی به نظر میرسد. اما کلیسا همسو با عصر کامپیوتر ، سطح بیرونی بلورین و درخشانی دارد که ناخودآگاه نوسان تصاویر متحرک نمایشگر کامپیوتر را به یاد می آورد .

در دنیای واقعی بزرگراهی این کلیسا ، این اشعه سفید که با پوشش پلی یورتان ایجاد شده، حال و هوایی فریبنده ، و در عین حال آرام ، حتی میتوان گفت ترس انگیز، ایجاد میکند. پوشش پلی یورتان پاشیده شده ، محافظ سطوح بیرونی در برابر رطوبت و فرسودگی هم هست.

سطح بیرونی خالص و گوشه دار در تضاد کامل با محیط داخلی نرم و راحت آن است که با القای حس امنیت بلافاصله بازدیدکننده را در بر می‌گیرد و او را تشویق می‌کند دنیای بیرون را فراموش کند گنبد داخلی به محراب باز می‌شود که از دو مناره بالا نور طبیعی می‌گیرد در شب این فضای  داخلی جادویی با مناره های روشن از درها همینطور از بیرون هم دیده می شود.

 

از باز تا بسته

چهار ساختمان با چهار نمای بسیار متفاوت : از نمای تقریبا کاملا شفاف یک شرکت تکنولوژی ، تا نمای تمام بسته یک کلیسا . نما همچون چهره انسان است : زیبا ، زشت، بی حالت، یا با شخصیت . همه این ها تا حدود زیادی به تکنولوژی ، و مثل همیشه به پول مربوط میشود، اما بیش از هر چیز مربوط به زیبایی است، اما نه آن ظاهر زیبای زودگذر و سطحی که صرفا به خاطر زیبا بودن درست شده.

ساختمان ها آنقدر با ارزش و ماندگار هستند که نباید با نماهای مبتذل و بی مایه از شکل بیفتند. چنان که استاندال نویسنده فرانسوی گفته : « زیبایی چیزی به جز نوید شادمانی نیست».

بیوگرافی

در سال ۱۹۸۸ تیل اشنایدر و مایکل شوماخر دفتر معماری خود را در فرانکفورت تاسیس کردند. در سال های بعد شرکت های دیگری در ارتباط نزدیک با این دفتر شکل گرفتند و همه زیر یک سقف جمع شدند. علاوه بر اراده خدمات تخصصی معماری ، این شرکت ها در زمینه مدیریت ساختمان و پروژه ، تحلیل های مربوط به طراحی شهری، همین طور طراحی محصولات کار میکنند.

عکس ها

عکس ها

سایر نوشته ها

سایر مطالب وبلاگ