انسان متولد و از رحم مادر به اجبار خارج می شود و از همان ثانیه های اول زندگی خاکی اش دلتنگ بازگشت به محیط « غارش » است. برخورداری از حفاظ ، این نیاز نا خودآگاه بشر، پایه و اساس هر ساخت و ساز ، هر فضا و محیط ساخته شده است . بنابراین از لحاظ نظری ، معماری را میتوان در ادامه همان پوست بدن یا پوشش های اولیه انسان دید در گذر زمان پوست های پشمی و جامه های چرمی اولیه از بدن او فاصله گرفتند، نهایتأ به دیوار و سپس به نما منتهی شدند. قدیی ترین کوشش انسان برای ساخت دیوار های اولیه در شرق آفریقا بیش از یک میلیون سال قدمت داشت. از آن زمان تا کنون کوششی هزاران ساله ، برای ساخت پناهگاه از سوی انسان آغاز شد.
معماری همواره امری بسیار زیر بنایی، شخصی و متأثر از کنش های فردی بود. ابتدا فضاهای آن ساده بود و عناصر نما نقش محافظ را داشتند . ایجاد زیبایی هدف نبود و تنها کارکردها ، بایستی به درستی وطیفه خود را ایفا می کردند . حتی « مصالح » یا « کیفیت » و مفهوم « زیبایی » آن ها نیز نقشی نداشت و یا حداقل در اولویت نبود. مسلما با گذشت هزاران سال بشر متحول و در معماری ساختارهای اجتماعی دخیل شدند.
با گذر زمان « نما » به نمادی از موقعیت های اجتماعی و نشان آور جایگاه ساکنان بنا مبدل شد . البته این نوشته نمی خواهد مشوق « بازگشت به غار » تلقی شود بلکه تمایل دارد بیشتر به بررسی مفهوم واژه « نما » در دوره زمانی معاصر و به این پرسش بپردازد که : آیا امروزه میتوان نما را هنوز در راستای آفریدن تصویر دید؟ نظری که به کرات در کتاب های تخصصی به عنوان تعریف نما ارائه شده است.
کلیدواژه هایی همچون « خانه » ، « کلیسا » یا « مسجد » به طور خودکار تصویر ناخودآگاهی را در اذهان افراد مجسم می کنند . دقیقا همانند واژه « نما » که تمثیلی از شمایل و یا رونوشت های خاص ایجاد می کند . البته تصویری ملهم از داده های حاکم بر اجتماع و برداشت های شخصی . برای نمونه تصویر « خانه » در روایت اروپایی و سنتی آن قرین با سقف شیروانی ، کلیسا معمولأ همراه با برج ناقوس دار و مسجد غالبأ با مناره تصویر ساز اذهان می شود. اما آیا این تصاویر ذهنی که در ضمیر فرهنگی ما جا خوش کرده اند، هنوز وجود دارند؟ و یا مبدل به تمثیل هایی نخ نما ، معیوب و ضایع شده اند . امروزه به کرات رسانه های تخصصی به « نما های هوشمند » پرداخته اند، غافل از آن که نما به خودی خود هیچ گاه نمی تواند دارای هوش باشد و این فقط سازنده، طراح و به بیانی انسان است که هوشمند است.
امروزه با نگاه به کارهای دفتر کوپ هیملبلاو از اتریش یا دیگر معماران ساختار شکن چون فرانک گه ری می بینیم که بسیاری از این طرح ها دیگر مطابق تعریف سنتی ، نما ندارند . شمایل غالب بر کالبد آن ها معمولأ گیج کننده است و چشم انسان توانایی ساخت تصویری واحد از آن ها را ندارد. فرایند بینایی انسان در چنین مواردی دیگر نمی تواند تصویر دو بعدی روی شبکه چشم خود را مجددأ به یک شئ در ذهن خود بازسازی کند.
چنین نمونه هایی در مقایسه با کلیسا های مسیحی یا مساجد اسلامی ( که نشانه های سمبولیک آن ها غالب و تصویر ساز اذهان بیننده است ) از طریق پیچیدگی ها و در هم تنیدگی تک تک عناصر خود، اجازه ساخته شدن تصاویر دو بعدی را به اذهان می دهند. در اینجاست که وجودیت « نما » حذف میشود. چرا که « نما » در تعریف کلاسیک چیزی نیست جزء تصویر اثر. از همین رو در چنین مواردی حداکثر می توان از « سطوح پوششی » عناصری منفک سخن به میان آورد.
علاوه بر آن با نگاهی نسبتأ انتقادی به ساخت و ساز جریان پارامتریک، همراه با نماینده مشهور فعلی آن « زاها حدید »، بایستی بپذیریم که در درک نماهای آن نیز با مشکلی مشابه مواجه می شویم . برای نمونه کشف کالبدی نماهای ساخته شده او در چین که با توالی تقریبأ ماهانه افتتاح شدند و دانستن آن که کدام یک مرکز خرید، سالن ورزشی و یا موزه بودند، تنها از روی اسامی بناها مقدور بود. در اینجا معماری به نوعی « فن آوری کامپیوتری » تبدیل و حتی میتوان گفت، ضایع شد.
معمار در چنین طراحی هایی در بهترین صورت تنها به عنوان « انسان نما » نقش ایفا کرد . نماها نیز نه تنها در جایگاه تصویرسازی قرار نداشتند بلکه تنها به عنوان راه حلی فنی، که شاید صرفأ برای بعضی از مهندسان محاسب جذاب بودند ، نهایتأ باعث سردی روح بیننده شدند و نوعی یکنواختی و تهی از معنا بودن بر کلیت آن ها غالب بود. البته در صحنه معماری امروز راه حل های نوآورانه و برجسته نیز وجود دارند.
نمای اصلی پاویون نمایشگاه اکسپو ۲۰۱۲ در کره که دفتر معماری سوما از اتریش طراحی کرده است از ۱۸۰ تیغه به ارتفاع ۱۳ متر طراحی شده این تیغه ها که به صورتی پایدار در مکان خود مستحکم بودند، با اندک فشار هیدرولیکی توانایی تغییر ، قوس دهی و خلق سایه روی نما شیشه ای پشت خود داشتند. علاوه بر آن در این پروژه از اصول بیونیک استفاده و توانایی های دنیای گیاهان به معماری منتقل شد.
بر اساس تحقیقاتی مشابه پاویونی حساس به شرایط جوی با عنوان hygo skin در موسسه تحقیقاتی ICD دانشگاه اشتوتگارت آلمان ساخته شد . نمای این بنا میتوانست به تغییرات رطوبت هوا عکس العمل نشان دهد و نمایانگر نوع جدیدی از رویکرد معماری به مقوله محیط زیست و تغییرات آب و هوا بود.
معماران به جای پرداختن به مواردی چون کشف فن آوری های پیچیده یا اهتمام برای یافتن مصالح نو ، صرفا با رویکردی نو به ویژگی ها و توانایی های چوب پرداختند . از ناپایداری این عنصر در مقابل رطوبت هوا استفاده شد تا بتوان برای معماری ، سطح بیرونی جدیدی با توانایی باز و بسته شدن خودکار و بی نیاز از انرژی یا مکانیسم های کنترلی ساخته شود.
از مشخصه های خود این عنصر برای ساخت یک ماشین با قابلیت هدایت به وسیله ی تغییرات جوی استفاده شد به صورتی که با بالا رفتن سریع رطوبت، دریچه ها در کمتر از چند دقیقه از موقعیت باز به بسته میرسیدند.
این دریچه های ساخته شده از لایه های چوبی هم زمان نقش حسگر، موتور و کنترل کننده را ایفا میکردند . اطمینان از واکنش صحیح و صحت عملکرد آن ها همزمان در محیط آزمایشگاهی و طبیعت طی مدت طولانی آزمایش شد.
در بازدید از نمایشگاه بین المللی ساخت و ساز سال ۲۰۱۳ در هامبورگ با همه تردید ها نسبت به ارائه راه حل های فنی در معماری ارزشمند بود. معماران دفتر اشپلیتروک از اتریش با ساخت خانه مکعبی ۵ طبقه با نمای خورشیدی ، با چرخه انرژی داخلی به نام BIQ ، اولین ساختمان با نمای بیو راکتور به عنوان جزئی از فرایند تجدید پذیری بنا در جهان بود. در این طرح نما به عنوان جزئی از سیستم یکپارچه ساختمان قادر به جذب مونوکسید کربن بود. همزمان ریز جلبک هایی در نما به عنوان منبع انرژی تجدید پذیر زیست توده ها و گرما تولید میکردند. عناصر شیشه ای به ارتفاع یک طبقه در سطوح نمای جنوب غربی و شرقی بر محور عمودی و با قابلیت چرخش سوار بودند و در امتداد مسیر خورشید پیوسته تنظیم میشدند . در حالت بسته نیز حائلی حرارتی ایجاد میکردند . هر کدام از این عناصر دارای ساختاری چند لایه و شیشه ای بودند . از صفحات سقف نیز که از جنس شیشه های لامینیت ایمن و عایق بودند، یک فضای پرشده با ۲۴ لیتر آب برای راکتور و به عنوان محل رشد ریز جلبک ها طراحی شده بود و بدین سان کوشش شد از فرایند فتوسنتز در معماری استفاده شود.
این سیستم سه مزیت اصلی داشت اول این که جلبک هایی با کیفیت بالا برای تولید انرژی و به عنوان منبع اولیه صنعت غذایی یا داروسازی در بنا ، تولید شدند . ثانیا انرژی حرارتی خورشیدی به دست آمد و سوم این که این سیستم برای ایجاد سایه ای پویا به خدمت گرفته شد . بیوراکتورهای خورشیدی ساخته شده ، انرژی گرمایی خورشیدی را جذب میکردند و گرما به وسیله مبدل های حرارتی استخراج میشد تا به آب گرم تبدیل و گرمایش ساختمان تامین شود علاوه بر آن انرژی گرمایی به صورت فیزیکی ذخیره میشد.
از ایران نیز میتوان به طور مثال از پروژه استودیو معماری کات در تهران به عنوان طرحی قابل تأمل نام برد. معماران با توجه به غنای جزئیات اجرا به یکی از اصول معماری سنتی ایرانی پرداختند و باعث ارتباط معماری با آب و هوا و محیط زیست خود شدند. طراحی تک تک ماژول های آجری به کار رفته در طرح بر اساس الگوهای هندسی معماری سنتی آنان بود. نمای خلاق ایجاد شده از سویی جلوه گر معماری آجری ایرانی و از سوی دیگر باعث افزایش کیفیت زندگی و جریان هوا درون واحدها بود. ضمن آن که اجازه ایجاد ساختاری شبکه وار را به بنا داد .
معماری همواره تجلی اساسی و تأثیرگذاری از زمان ، جامعه و تصویری از عصر خود بوده . معماری آیینه ای است از مردم ، مشکلات و البته اشتباهات آنان . امروزه تغییرات جوی ، چگونگی کاهش آلودگی ها و « بازگشت به گذشته پاک » در کانون توجهات و مباحث قرار دارد . این چالش جدید ما را ناگریز به یافتن راهبردهای نو و پاسخ هایی از جنس غیر مادی می کند .
فیلسوف فرانسوی ، ژان لوک نانسی تعبیر مناسبی در رابطه با رویکرد « از خاطر محو کردن » دارد . او مفهوم « عقب نشینی » را هم ردیف « پیشرفت » می داند . البته با فرض این که مسیر طی شده در گذشته راهی خطا بوده است . بنابر این ، گاهی انسان بایستی تلاش های گذشته را کنار بگذارد و به نقطه ای بازگردد که از آنجا به خطا پیچیده بود . بایستی به مبدأئی باز گردد که پس از آن از مسیر درست منحرف شده بود و سپس در امتداد مسیر صحیح پیش برود .
کنکاش در علت چرایی رسیدن به وضعیت امروز مسلمأ جذاب است. اما یافتن پاسخی بر این پرسش که از « کجا » و مهم تر از آن از چه « زمانی » معماری ما منحرف شد و به بی راهه رفت جذاب تر است.